-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 2 خردادماه سال 1391 11:04
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 7 خردادماه سال 1390 11:44
به زودی به خانه جدید نقل مکان می کنیم
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 15 اسفندماه سال 1389 11:15
درخت باش من برگ توام مرا زمین نینداز
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 27 دیماه سال 1389 11:51
سکون و سکوت و آزادی مستاجران جدید را خدا ازاد کرد .
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 27 آذرماه سال 1389 21:04
چطوری خوبی چه خبر حالت چطوره ؟ جمله ای که پر از ناگفته است پشت تلفن به امید خدای بزرگ چند مدت دیگر آزادی به همه مستاجران و صاحبخانه ها رو می کند صلوات
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 8 آذرماه سال 1389 23:56
این جنگل بزرگ است و پهن در مغز من جنگ جنگ بزرگ که در تمامی این روزها شکستش می دهم و از نو بر میخیزد به همراه روز . این روز ،روز من نیست روز توست ایا ؟ پدر که درون جعبه ای است شبها از درون سوراخ مرا می نگرد و به کودکی خود می خندد که چه حاصل پر باری داشته و من در مقابل چشم پدر ، تو را بالا می اورم. (زمان از دست رفت )...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 7 آذرماه سال 1389 05:32
تبریک باید تبریک باید که همه عالم شیرین است مثل عسل برایمان خوشحالیم و عاشق و بزرگ زمان دیدن آستین های بالا زده رسیده است و باید بوسیدشان چون زمان از دست رفته است سالهاست.
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 7 آذرماه سال 1389 05:29
دیوار دیوار های بلند و هر چه حرف میزنی این دیوار بلند تر می شود (زمان از دست رفت )/نمایشی که من می کشم تا .......
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 11 شهریورماه سال 1389 14:03
من خرگوشم خرگوشی زیر نور چراغهای ماشین تو که از این همه نور ترسیده و تو به دیدن من که توی این رختخواب گیر افتاده ام نمی ایی یک جفت دستکش نازک پلاستیکی زن می خندد وقتی که دارد گریه می کند زن گریه می کند وقتی که دارد می خندد و انگشتهای چاق خونی روح تو را آرام آرام از جانت بیرون می کشد بیرون می کشد بیرون می کشد بیرون می...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 23 مردادماه سال 1389 22:34
فاتحه کی خرمای این مرده بو گندو رو میخوریم دیگر از توی سردخانه هم بوی تحفنش به مشام می رسد چند وقت پیش و چند وقت پیش های دگر تعریفات و تمجیدات زیادی در مورد تئاتر و تنفس تازه اش شنیدم و نمی دانم کدام ادمی میتواند این مرده را زنده فرض کند متاسفانه ما کور و کر و خخخخخخخخخخخخخخخخ زیاد داریم که هنوز امید وارندددد به تئاتر...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 14 مردادماه سال 1389 00:46
خنک آن قمار بازی که بباخت آنچه بودش بنماند هیچش الا هوس قمار دیگر
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 28 خردادماه سال 1389 20:48
زمین میسوزد و من گریه میکنم دوست میداریم باشیم و همه باشند به امید آن روز.......
-
یزد - دوستان
یکشنبه 16 خردادماه سال 1389 17:58
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 3 مردادماه سال 1388 20:43
سلام بر همه کسانی که دوست می دارند همه باشند که دوست می دارند دنیا سبز باشد . در روزگاری که حسی برای تنفس در کره خاکی پیدا نمی شود کمی باید صبر کرد تا ....به امید روزی که صاحب خانه ای شویم همگی .
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 6 بهمنماه سال 1387 16:26
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 13 دیماه سال 1387 21:37
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 4 دیماه سال 1387 23:23
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 29 مردادماه سال 1387 18:59
زیستن سخت ساده است و پیچیده نیز هم
-
بر پهنا
شنبه 18 خردادماه سال 1387 01:22
کاشفان با هر کشف حس تازه ای را به دنیا می آورند وآن حس تازه حقانیت کشف است که در واقع فراموش می شود اما بزرگترین کاشف کسی است که خودش را کشف کند.
-
بر پهنا
چهارشنبه 8 خردادماه سال 1387 12:27
آنجا که یکی من افتاد و یکی من ایستاد و یکی من سیر شد و یکی من اسیر آنجا که مندر دام من افتاد همه چیزها ازمن دور شد الا یکی که نرفت و ندانستمش جز رنج.
-
مستاجران جدید
شنبه 4 خردادماه سال 1387 02:44
اردیبهشت ۱۳۸۷ یزد - اجرای نمایش ( عاشقانه هایی برای بنفشه ) و اجرای نمایشی با خاک های رنگی هرمز ( عکس من در دریاست )
-
آموختن
جمعه 3 خردادماه سال 1387 03:15
عکسهایی پیرامون مطلب (آموختن)
-
بر پهنا
یکشنبه 22 اردیبهشتماه سال 1387 02:58
در امتداد من مرده است لبهایش ترک برداشته وهلاک شده است و در امتداد آخرین رودخانه می ترسم از سکوت هلاک شود. وقتی مسخ میشوی همه چیز مسخ میشود طبیعت تکان می خورد پروانه جغد میشود کرم ابریشم اژدها وتو در می یابی که همه کائنات به اندازه ترسشان هیبت دارند ونه به اندازه شجاعتشان. آه ای اف شانزده دوست داشتنی پرواز بهانه ای...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 21 اردیبهشتماه سال 1387 03:56
-
آموختن
شنبه 21 اردیبهشتماه سال 1387 03:55
آموختن و آموختن و آموختن است که سکون و سکوت را می شکند کارگاه بازیگری توسط شمال امین مسئول گروه و آزمایشگاه لالیش از اتریش _تهران _ 3 الی 13 اردیبهشت 1387. گروه لالیش در اتریش سالهاست که مشغول فعالیتهای آزمایشگاهی و اجرایی خود میباشد که امسال کارگاهی را به سرپرستی شمال امین در ایران با محوریت بازیگر و صدا که شمال امین...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 31 فروردینماه سال 1387 02:37
پیتر بروک که "ترور نان" او را سهل و ممتنع .....بیگانه .غیر رسمی و انقلابی می نامد عمری را به پژوهشی شگرف و بی سابقه در زبان و طبیعت نمایش سپری کرده است . حلقه های رابط او که دنیای خصوصی و عمومی را به هم می پیوندد.تفحص او در ارتباط مشترک نمایشگران و تماشاگران و تمایل او به تعلیم و تربیت بازیگران نشان از سفر تئاتر عجیبی...
-
بر پهنا
جمعه 23 فروردینماه سال 1387 22:21
آدمی را نمی شود آموخت . او خواست ،خواست پرنده ای روی شانه اش بنشیند تا وسوسه گرفتنش را تجربه کند پس درخت شد ،درخت شد بی آنکه ارزو کند . وپرنده ای روی شاخه اش نشست .
-
فضایی خالی با پیتر بروک
دوشنبه 19 فروردینماه سال 1387 01:23
پیتر بروک که "ترور نان" او را سهل و ممتنع .....بیگانه .غیر رسمی و انقلابی می نامد عمری را به پژوهشی شگرف و بی سابقه در زبان و طبیعت نمایش سپری کرده است . حلقه های رابط او که دنیای خصوصی و عمومی را به هم می پیوندد.تفحص او در ارتباط مشترک نمایشگران و تماشاگران و تمایل او به تعلیم و تربیت بازیگران نشان از سفر تئاتر عجیبی...
-
بر پهنا
یکشنبه 26 اسفندماه سال 1386 15:02
من گریه کردم وپادشاه بزرگ که پنداشت یاغی شده ام مرا به صد ضربه شلاق محکوم کرد و دو روز وقت داد شلاقم را خودم انتخاب کنم و من از میان هزاران آلت شکنجه و زجر خواستم شلاقی بسازند از جنس زبان مردم.
-
نگهبان
جمعه 17 اسفندماه سال 1386 19:38
در طی سالهای گذشته به عنوان کارگردان . طراح . بازیگر با امیختن عناصر مختلف ارتباطی صدها کار زیبا و مبهوت کننده خلق کرده و مرزهای تئاتر سنتی اپرا .فیلم وهنرهای تجسمی را شکست. ریچارد شچنر در مورد یکی از اجراهای او میگوید : هرگز چیزی زیباتر از این ندیده بودم وهرگز هیچ نمایشی به پای این نمایش نمی رسد . چون این نمایش زندگی...